حرف آباد

Friday, November 18, 2005



،تنهایی من
.تنها چیزی که مالک حقیقی همه ی آن هستم
.رویا ها و کابوس هایم ، در خاک آن ریشه می دوانند
،و گاهی آنقدر رشد می کنند که دیواره های تنهایی ام را
.به سان ششی ، از انباشت اکسیژن تخیّل ، به مرز انفجار می رسانند
.گاهی همه ی دنیا در این انبساط ، نقطه ی کوچکی می شود
.و قدم های من سنگین تر و سنگین تر می شوند
؛آنقدر سنگین ، که صدای شکستنم
،خواب شفیره ای را در پیله ی خود
.آشفته می سازد